Thursday, May 19, 2011

دعوای یک لوطی با عنترش

منطق بازی بین آغا و ان خیلی‌ ساده است، یک آغا داریم که ۱۰۰ تا نوکر داره که ۹۹ تاشون مثل بچه خوب دارن نوکری میکنند ولی‌ یکیشون هست که چون آغا قبلا بهش گفته تو رئیس نوکرا باش، گاهی خیال برش میداره و وسط بار بردن گاهی جفتک هم میندازه، بنابراین آغا به نوکران دیگر مأموریت داده که به این نوکری که گاهی یاغی‌ میشود کمی‌ نشادر برای آرامش تزریق نمایند. کلا دعوای خانوادگی است، خیلی‌ نباید جدی گرفت این دعوا را، چون آغا هر گاه اراده کند سه سوت این نوکر خیال باف به دست بقیه دریده میشود و اون ۹۹ تای دیگه حاضرند با دستمزدی کمتر برای منصب ریاست نوکران هر خوش خدمتی به ارباب بکنند.

ان خواست با قهر و تهدید به استعفا کردن هزینه دخالت عظما در کارهای دولت را بالا ببره، خر هم با انداختن نوکرانش به جون ان می‌خواد نشون بده که اگه تو بخواهی با دو برابر کردن تنش روی منو کم کنی‌ من نه تنها از افزایش تنش و تهدید تو به استعفا واهمه ندارم بلکه خودم سطح تنش بازی را ضربدر چهار می‌کنم و برای تو مهلت هم می‌گذارم که میخواهی‌ استعفا کنی‌ یا نه، انواع اتهامات جّن گیری و رمالی و فساد و آمار سازی و تلاش برای ارتباط با آمریکا و همه چیز را یک جا میریزم سرت که یادت باشه دیگه دست اربابت رو گاز نگیری.

واضح است که ان هیچ توانی‌ برای بازی در این سطح تنش را ندارد چون خر ۱۰۰ تا نوکر داره که به اشاره‌ای آماده دریدن ان هستند در حالیکه ان به جز ۲ ۳ نفر هیچ مهره‌ای نداره. این حرف‌هایی‌ را هم که راجع به نفوذ ان در سپاه میزنند تا وقتی‌ درست است که اختلافی بین خر و ان نباشد که در آن صورت هر فرمانده سپاهی حاضر است با ان رفیق باشد و از این طریق پروژه‌های میلیاردی بگیرد، اما آن روزی که بخواهد بین یک میمون (که ۲ سال دیگر رفتنیست) و صاحب میمون (که ماندنی است) دعوایی باشد، هیچ کدام از این فرماندهان سپه آنقدر نادان نیست که طرف میمون را بگیرد، به هر حل اول باید در سپاه باشی‌ (و در زندان هم نباشی‌) تا بعد بتوانی‌ از رفاقت با ان پروژه‌ای گیرت بیاد، ماندن در سپه هم فقط به شرط بودن در طرف خر امکان پذیر است. همین است که میبینم که تمام آن رفقای سپاهی مثل حسن عباسی یک شبه تبدیل به دشمن ان میشوند.